فان بروز | سایت تفریحی و آموزشی
داستانی زیبا درباره خودباوری
جستوجوگر سايت
آخرين ارسالي هاي انجمن
عنوان | پاسخ | بازديد | توسط |
جراح ستون فقرات در سنندج | 0 | 69 | dr-peymanzandi |
مرکز جوش لیزر تهران | 1 | 709 | manijoon |
جراحی بینی الان با گذشته چه فرقی دارد ؟ | 1 | 617 | manijoon |
چرا باید طراحی وب سایت داشته باشیم ؟ | 2 | 703 | manijoon |
روش صحیح نصب و جا زدن بلبرینگ | 7 | 1975 | manijoon |
الکتروموتور و گیربکس حلزونی ترکیبی کارآمد در صنعت و تکنولوژی | 0 | 264 | technotav |
فواید استفاده از لیوان کاغذی چیست ؟ | 0 | 485 | jorae |
وظیفه سیستم ESP در اتومبیل چیست؟ | 0 | 541 | avandprinter |
قیمت خرید و فروش بلبرینگ | 0 | 525 | nik952148 |
چرا جوش لیزر ؟ | 0 | 548 | nik952148 |
فروش انواع بلبرینگ و رولبرینگ های صنعتی،راهسازی،کشاورزی،ماشینی و زنجیر صنعتی و غیره | 0 | 643 | nik952148 |
زونکن و کلاسور اختصاصی | 0 | 537 | zahraafra |
خبرنامه اختصاصي فان بروز
آرزوی سنگ تراش ...
روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگـانی رد می شد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.
در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدت ها فکر می کرد که از همه قدرتمند تر است، تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام می گذارند حتی بازرگانان. مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قوی تر می شدم!
در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد. در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم می کردند. احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.
او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.
پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت. پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.
کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را نداشت. با خود گفت که قوی ترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.
همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس کرد که دارد خرد می شود. نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است...